من و هسملی

چیزی شبیه معجزه با عشق ممکن می شود ( من و هسملی عاشق همیم)

من و هسملی

چیزی شبیه معجزه با عشق ممکن می شود ( من و هسملی عاشق همیم)

من و هسملی

وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُ‌وا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِ‌هِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ‌ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ ﴿٥١﴾ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ‌ لِّلْعَالَمِینَ ﴿٥٢﴾

در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

اینجا بانوی خوبی ها داستان های شیرین زندگیشو همراه با هسملی جووون مینویسه
امیدوارم بتونیم خوشبختی رو برای هم به ارمغان بیاریم




تاریخ عقد : پنج شنبه ۹۴/۰۳/۲۱

آخرین مطالب

اولین دلخوری شایدم دومیش

جمعه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۴، ۰۷:۱۷ ب.ظ
تاریخ : یکشنبه یکم شهریور ۱۳۹۴ | 19:41 |

امروز ساعت 12:45 باهاش بحثم شد

بحث که نه یه حرف گنده بش زدم

اون دوست نداره سرمسائل کوچیک بینمون دلخوری پیش بیاد واسه همین زنگ زد و پیام داد اما من جواب ندادم

الانم هر لحظه داره واتس و چک میکنه ببینه من آنلاینم یا نه ، آخه فقط وقتی من هستم توی واتسه

اما من بیشتر اوقات با دوستام میچتم

حالا ببینیم کی میاد جلو ، من که مغرورم ، فردا هم یه کار مهم داریم که باید انجام بدیم اگه آشتیش بره واسه آخر شب کارمون کنسل میشه میفته هفته آینده ،شایدم آشتی نکنه

اما من دل رحیم اون و میشناسم طاقت نمیاره

آخه میدونید چیه نمیدونم تاحالا چندین بار پیش اومده حرف اشتباهی تحویلم میده

مثلا صبح ساعت هشت زنگ زده گفت همه چیز اوکی هست منم با خیال راحت رفتم خوابیدم

ظهر گفت ، اوکی اوکی نیست باید صبر کنیم ، برای خونه هم همینطور بود مثلا عکس یه خونه برام میفرستاد بعد یه خصوصیاتی هم میفرستاد من فکرمیکردم این خصوصیات مال همون عکسه اونم چیزی نمیگفت بعدش مشخص میشد خصوصیات یه خونه دیگست و عکس مال یه خونه دیگه

قبلا هم یه بار باهاش بحث کردم یادم نمیاد سرچه مساله ای ، اما طولی نکشید و پیام داد و معذرت خواهی

قربونش برم بعد از هر بار حرف زدن حتما دوستت دارم و میگه

منم دوستت دارم باور کن

اما امروز واقعا مقصر تو بودی ، میدونستی من چقد این مساله برام مهم بود ، میدونستی وقتی گفتی اوکی چقد خوشحال شدم اما بعد خورد تو ذوقم

ولی تو گفتی همش میزنی تو ذوقم

دلمون برای هم دیگه تنگ شده ، نیاز داریم به نوشیدن شربت شیرین دیدار


* همونطور که گفتم دلش طاقت نمیاره و پیام میده، مدام واتس و چک میکرد همینکه من آنلاین شدم یه (.)فرستاد و این یعنی شروع "حالا شما بگید جواب نقطه چیه؟؟؟"، درست موقعیکه نماز مغرب رو خونده بودم ساعت 20:18

بعد میگه آدرس وبت میخوام ، اگه بهش آدرس بدم چجوری این چیزا رو بنویسم آخه

  • بانوی خوبی ها

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی